-
FREEDOM POULTRY
جمعه 6 مردادماه سال 1391 13:40
گرمای داغ خیابان های خسته ؛عطش سوزان اهن پاره های شتابان و مسافران دل بسته طنین صدای گلدسته های پوسیده شهر! رمضان است؛رمضان!!! رمضان است و گوشتخوارانی که حیران حکایت مرغند!!!! زیر لب زمزمه میکنم مرغ سحر ناله سرکن، داغ مرا تازه تر کن ز آه شرربار این قفس را بَرشِکَنُ و زیر و زِبَر کن بلبل پَر بسته ز کنج قفس درآ، نغمهٔ...
-
MELANCHOLY
دوشنبه 26 تیرماه سال 1391 00:47
ساعت ۱۲:۳۰ نیمه شب است آسمان میغرد،نور نقره ای رعد تاریکی اتاق را میشکافد،سایه ام چون دیو شاخ داری دیوار را میترساند!! این سایه هر روز بلندتر میشود ذره ذره با لذت روحم را میمکد ؛ اینها را برای او مینویسم هر روز اشتهایش بیشتر میشود دود سیگار در گرگ و میش اتاق ؛ دود سیگارم مرکب خیالم میشود بوی خاک باران خورده مستم میکند...
-
وظیفه...!
شنبه 10 تیرماه سال 1391 21:03
مثل کابــــوس...کابوسی فقط برای فرد ذکور...کابوس در روشنایی روز!!! از جنس زخم؛ از همانهایی که مثل خره ذره ذره روحت را میخورند تا تحلیل روی در سکوت لحظه ثانیه ها مثل همانها که گمت میکنند در جنگل آهن ؛ و می آموزند تو را به تکیه به دود سست خاکستر سیگارت!!آن هم در هجدهمین بهار تو جرعه جرعه انتظار و ترس جرعه ای از معجون...
-
طلسم
دوشنبه 5 تیرماه سال 1391 19:47
تــــــــنــــــهــ ـــایــی.... مثل گم شدن در نور....مثل بستن یه طلسم به مچ دست چپ و اسیر عقربه هایش شدن اســـــیــــــر عقربه ها.....اســـیـــر عقربهها اسیر عقرب هها شدن؛ ساعت ۷:۳۰صبح همیشه برایم دیر بود ۱۰صبح ساعت بر دست داشتم اما زمان نه! ساعت ۱۲دیر بود و ۳بعدازظهر هم همیشه برای همه کار یا دیر بود یا زود...
-
TEST
دوشنبه 5 تیرماه سال 1391 18:23
به نام ممتحن اﺟﺎزﻩ ﺧﺪا؟؟ ﻣﻴﺸﻪ ﻣﻦ ورﻗﻪ ﻣﻮ ﺑﺪم؟ ﻣﻴﺪوﻧﻢ ﻭﻗت اﻣﺘﺤﺎن ﺗﻤﻮم ﻧﺸﺪﻩ وﻟﻲ ﻣﻦدﻳﮕﻪ ﺧﺴﺘﻪ ﺷﺪم...