مرغ سحر ناله سرکن، داغ مرا تازه تر کن
ز آه شرربار این قفس را بَرشِکَنُ و زیر و زِبَر کن
بلبل پَر بسته ز کنج قفس درآ، نغمهٔ آزادی نوع بشر سُرا
وَز نفسی عرصهٔ این خاک توده را پر شرر کن
ظلم ظالم، جور صیاد آشیانم داده بر باد
ای خدا، ای فـلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن!!
آری مرغ سحر میخواهم!!! هنوز نغمه اش در گوشم نجوا میکند!!! آری! قــــصــــاب با توام با تو سخن میگویم
مرغ ســـــــحــــــــر میخواهم،داری؟؟؟ ان پربــــسته کنج آشیانم را میـــخواهـــم،داری؟؟؟ مهم نیست؛ بال و پر چیده اش را میخواهم ، داری؟؟ اهای قـــصـــاب با توام از من رو بر نگردان،جوابم را بده مــــــــــرغ ســــــحــــــــر کیلویی چند؟؟؟؟
همان که سالها پیش منجمدش کردی ان را میگویم، داری؟؟؟؟ اری نسل من هرگز پروازش را ندید اما نغمه اش چه ؟؟ فکر میکنی نغمه اش را نشنید!!! نغمه اش را چه میکنی؟؟؟ میتوانی منجمدش کنی؟!!!!!!!
چه میگویی با توام چه میگویی قــــصــــاب؟؟!!!! بلند بگو نهراس!! من سلاحم سکوت است! چه؟؟
آری داری؟!!! میگویی مرغ سحر قیمت جان است بچه ؛ مهم نیست جانم بستان یک کیلو آزادی میخواهم ، داری؟!!!!
آهای قـــــــصــــــاب مـــــــــرغ ســــــــحــــــــــر کیلویی چند؟؟!!
تو چرا تنهایی ؟ راستی نمیدونم چرا انقد واسم مبهمی شاید واسه سایتته چون هیچی از خودت ننوشتی
هیــچ گــآه آخرین نگــآهت را فرامــوش نمی کنمَــ
نگــآهے سرشــآر از عشــقَ ، صمیمیــَتَ ومحبـتَ
امــروزَ ســآلهــآ از آنَ روز میگذردَ ولے
تـــوَ هنــوزَ برنگشتہ اے
صدایتَ در گــوشمـَ زمزمہ مےشود ونگــآهتَ در زهنمـَ مجسمـَ
ولے مـَـטּ تــو را مےخواهمَـ نہ خیــآلت رآ .
ــــــــــــ
سلام مرسی که اومدی به وبم
+سلام...
+اول تشکر بابت حضورتون توی وب...
+ من نرفتـ م..من هستـ م .. فقط کمی خاموشو خستـ ه ... شاید هـ م کمی دلگیر..!!! اما هستـ م.. نمیتونـ م اونجارو رها کنـ م.. فقط شاید مدتی نوشتـ ه نشـ ه!!
+ممنون از اینکـ ه اومدی و گفتی نرم..!!
+نوشتـ ه ات رو هـ م خوندم!!!
گاهی اوقات نیستم که بدونن منم هستم.
بی ادعا من گستاخ ترینم...
زیر پوستی خواندمت رفیق و هیچــــــــــگاه بلند زمزمه نخواهم کرد.
قلمت کــــــــــوک/.
بی ادعا من گستاخ ترینم...
خیلی خیلی عالی بود!
حسه تنفرم دوباره جوشش کرد!
+ همچنان قصاب قصابی میکند...
+ وقتی داشتم میخوندمش احساس کردم انگار تو انقلابیم و این هم برای تشویق انقلابی هاس! اما کو انقلاب؟ کو انقلابی ها؟!
نشستم تو خونه فقط امیدنداشته دارم!
بازم میگم خیلی عالی بود
آدما وقتی طعم تلخ دل تنگیو میفهمه،
که طعم شیرین وابستگی رو چشیده باشه...
میسی از حضورت
کـــ ــم تــــــــوقع شده امـــ
نـه آغوشتـــ را میـــــــــخواهم !
نـه یک بوســــــــــــه !
نـه دیگربودنتـــ را.....
همین که بیاییــــ..
از کنارم رد شوی کافیست ...!
مــــــرا به آرامش میرساند حتی
اصطحکاک ســــــــــــایه هایمان
دخترک رفت ولی زیر لب این را میگفت :
” او یقینا پی معشوق خودش می آید “
پسرک ماند ولی روی لبش زمزمه بود :
” مطمئنا که پشیمان شده برمیگردد “
عشق قربانی مظلوم ” غرور ” است هنوز . . .
تخمشم گرون شده. یه شعرم برای ناله تخمشم باید بگن
این ناله مرغ نیست ناله مرغ سحر است اما برای مستضعفان مغزی ناله مرغ و تخمش به نظر می اید
هنوزم دوباره خوندنش برام به اندازه ی بالا اول خیلی شیرینه
لطف دارید.قلم بنده ان قدرها هم شیوا نیست
ziba
امیدوارم برای من هم همین طوری بشه.
سیاسی می نویسیدا.
خیلی زیبا مثل همیشه و حتی از همیشه هم زیباتر...
واقعا حال کردم
فقط یه کلمه از متنت رو نفهمیدم آزادی!!!آخه تا حالا از نزدیک ندیدمش. چه شکلیه؟
be ghasaabe bichaare ro nayandaz
oo ham atashe azaadi darad
amma ghorbanie zistan shode
parvaze afkarash dar oj shekaste shode
faryaade khafe ash goshe o kenare hojre ash taar baste
....
hameye ma laasheye yek fekre ma'doom ra be dosh mikeshim